مرد گریه نمیکند . . .
مرد نمی شِکند . . .
فقط سیگاری روشن میکند
و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد . .
و آرام و بی صدا لابلای دود و شعر میمیرد . .
میخواهم داستانی از عشق به تو را بنویسم...
یکی بود، یکی ...
دوست دارم ، لعنتی...!
دلگیرم از شاد نبودن هایم.....
از این غصه خوردن های مداوم....
از این همه نداشتنت....حسرت هایم....
عشق من ....بدون تو خواهم مرد....
دوستت دارم به اندازه ی ستاره های آسمون...
که حتی با "نبودشان "باز وجودشان زیبا و دوست داشتنی هستش...
این روزها دلتنگ که نه !
محتاج صدای تواًم
باور کن این یکی دیگر شعر نیست ...!
چه رفاقت پاکی دارند این کفش ها !
هر کدام گم شود ،
دیگری آواره می شود ...
بـه خـــــودم قــول میدهـــــم کــــه فــــــــراموشــــت کـــــــنم
وقـــتی صـــبــح میشـــــــود تــو را کـه نـه …
ولــــــی !
قــــــــولم را فـــــــرامـــوش میکـــــــنم
خـــــــــــــــدایــــــــــا...
دلتــــــــــــــــــــــنگــــــــــم...!!
برای کسی که مدت هاست بی انکه باشد
هر لحظه با فکرش" زندگی کرده ام
با احتیــــــــــــاط بخوانید
متــن ها لغزنده است
بسکه سطــــر به سطــــر باریـــــدم و نوشتـــــــــــــم
"بیایید دوست معمولی باشیم عشــق همه چیز رو خراب میکنه"
تعداد صفحات : 2